هوای تو

ساخت وبلاگ
ولي سري - سر راهت- به اين دچار بزن...دمي -چو باران- بنشين، دم از بهار بزنبيا و حوصله كن دست بر دلم بگذاردوباره زخمه بر اين تار بيقرار بزنمدام، اين پا آن پا كن و بگو دير استشبيه عقربه‌ها حرف نيش‌دار بزن!«بهار مي‌گذرد بي‌صدا... بهار منم!...»به عطر خويش در اين كوچه باز جار بزنبدون پلك زدن سال‌هاست منتظرندسري به ثانيه‌هاي سر قرار بزنمحمد مهدی سیار برچسب‌ها: اشعار متفرقه هوای تو...
ما را در سایت هوای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 94 تاريخ : يکشنبه 28 آبان 1402 ساعت: 18:05

شراب نیز به دردم نمی دهد تسکین

مگر که زهر بریزم به استکان خودم


برچسب‌ها: سجاد رشیدی پور

تاريخ : یکشنبه بیست و هشتم آبان ۱۴۰۲ | 9:31 | نویسنده : اسماعیل جلیلی |

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید

هوای تو...
ما را در سایت هوای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 109 تاريخ : يکشنبه 28 آبان 1402 ساعت: 18:05

پشت پرچینت اگر بزم، اگر مهمانی ستپشت پرچین من این سو همه اش ویرانی ستانفرادی شده سلول به سلول تنمخود من در خود من در خود من زندانی ستدست های تو کجایند که آزاد شوم؟هیچ جایی به جز آغوش تو دیگر جا نیستابرها طرحی از اندام تو را می سازندکه چنین آب و هوای غزلم بارانی ستشعر آنی ست که دور لب تو می گرددشاعری لذت خوبی ست که در لب خوانی ستدوستت دارم اگر عشق به آن سختی هاستدوستم داشته باش ، عشق به این آسانی ست !حسین جنت مکانبرچسب‌ها: اشعار متفرقه هوای تو...
ما را در سایت هوای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 96 تاريخ : يکشنبه 28 آبان 1402 ساعت: 18:05

یک سفره ٬ یک آیینه ٬ با آیات قرآن آغاز مشروع گناهی آتشین بودعشقش اهورایی ٬ اما در کنارش مردی نشسته از اهالی زمین بودمردی نشسته که تمامی جنونش در جمله ای کوتاه میشد جا بگیرداین جمله ی کوتاه و ساده : " تا همیشه - دیوانه ی چشم تو ام ای نازنین " بودحرف دلش را گفت اما دیدگانش دیگر توان خشکسالی را نداردآبی ترین ها را خدا در چشم او ریخت انگار راز خلقت دریا همین بوداین مرد اهل مرز پاکی است خاتون مرزی که با خون امیران آبدیدهمرز اساطیر وطن خواهی شبیه مردی که خونش حرمت حمام فین بودخاک سیاوش ها و رستم هاست اینجا خاک کمانگیران بی نام و نشان استخاکی که روزی تخت جمشید و شکوهش یک گوشه از پیشینه ی این سرزمین بوداما زنی که پای این سفره نشسته با آن دل خسته سر یاری ندارددنبال روحی آسمانی وار می گشت در فکر عشقی باز بالاتر از این بوداینبار زن حرف دلش را زد که ناگاه تقدیر هم بر ذات خود لعنت فرستادزن رفت ٬ اما مرد ماند و خاطراتش مردی که مبهوت کلام آخرین بودبرچسب‌ها: وحید پورداد هوای تو...
ما را در سایت هوای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 45 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1402 ساعت: 1:11

تو برگ گل نازك و من عاشق ناشياز هم چه كنم با تو كه يكباره نپاشي؟در محضر اسليمي اندام تو هيچ استكيفيت مرغوب ترين مرمر و كاشيبايست كه با داشتن اين قد و بالادلواپس دزدان سر گردنه باشياي داغ ترين سوژه كه يك شهر نگاهشدنبال تو افتاده به انواع حواشياز دست حسودي كه به كامش نرسيده استكاري نمي آيد به جز اشكال تراشيهر كس به سرش زد كه به فكر تو بيافتدكرده است خودش جمجمه اش را متلاشي!من روز و شبم پر شده از فكر و خيالتدر فكر من اي عشق چه باشي، چه نباشيعلی فردوسیبرچسب‌ها: اشعار متفرقه هوای تو...
ما را در سایت هوای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 44 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1402 ساعت: 1:11

من پریشانم و از روحی پریشان می نویسمصخره ای فرسوده ام از موج و طوفان می نویسمگریه کن بانوی من این بغض های واپسین راگریه کن ... من شاعرم در زیر باران مینویسمچند روزی بیشتر در شهرتان شاید نباشماهل شهر عشقم و از طاق بستان می نویسماز نگاهی قهوه ای از چشم های نافذی کهجذبه ی آبادی ام را کرد ویران می نویسمعاشقم ... دیوانه ی شهری که صحرایی ندارداز خیابان ! از خیابان ! از خیابان ! مینوسیماو دلم را می رباید ، بهترین آنی که دارمای مسلمانان من از یک نا مسلمان می نویسماو خرافاتی ست فال قهوه ها را دوست داردفالگیرش می شوم از راز فنجان می نویسمشاعرم ؟ نه ... آخرین کفر زمان بی مکانمبا تمام کافری هایم از ایمان می نویسماین غزل دارد قصیده می شود ای مهربانانمن ولی از عاشقی هایم کماکان می نویسم برچسب‌ها: وحید پورداد هوای تو...
ما را در سایت هوای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 59 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1402 ساعت: 14:44

حتی اگر از چشم هایت دست بردارمآخر تو را دست کدامین مرد بسپارم؟تو هستی و نامردها دور و برت بسیارمن هستم و دلشوره های بی تو بسیارمگوشت بدهکار من و فریادهایم نیستمن عشقمان را از تو بعد از این طلبکارمآنقدرها هم بعد من تنها نمی مانیمن چندمین عشقت شدم؟! بگذار بشمارم...قلبم فقط مُرده، که آن هم چیز خاصی نیستدکتر، نمی دانم چرا، گفته است بیمارم!هه... خنده ات می گیرد از این حرفها، اماهرچه تقلا می کنم بدتر گرفتارمباشد برو، هر جا و با هر کس که می خواهیاما فقط یادت بماند دوستت دارمعلی فردوسیبرچسب‌ها: اشعار متفرقه هوای تو...
ما را در سایت هوای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 59 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1402 ساعت: 14:44